انتزاع

در زبان فارسی، انتزاع به معنای جدا کردن، برگرفتن، یا استخراج بخشی از یک مجموعه یا کل است. در حوزه اصطلاحات، انتزاع به فرایند یا نتیجه‌ی خلاصه‌سازی و تقطیر اطلاعات از یک پدیده یا مفهوم اشاره دارد. این کار با نادیده گرفتن جزئیات غیرضروری و برجسته کردن جنبه‌های کلیدی انجام می‌شود. به بیان دیگر، انتزاع یعنی بیرون کشیدن یک مفهوم کلی از میان جزئیات و ویژگی‌های خاص یک شیء یا ایده. این امر درک و بررسی آن مفهوم را به صورت مستقل و بدون در نظر گرفتن جزئیات میسر می‌سازد. به طور خلاصه، انتزاع یک فرایند ذهنی یا عملی است که در آن، جزئیات یک چیز یا مفهوم کنار گذاشته شده و جنبه‌های اصلی و کلی آن نمایان می‌شود. این رویکرد در حوزه‌های گوناگونی مانند فلسفه، هنر، علوم کامپیوتر، تفکر، و همچنین زبان و ادبیات کاربرد دارد.

لغت نامه دهخدا

انتزاع. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) بازداشتن. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). بازداشتن و امتناع. ( از اقرب الموارد ). || برکندن و از جای برکشیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). اقتلاع. ( ازاقرب الموارد ). || برکنده شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). یقال انتزعت الشی فانتزع. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || دور شدن: انتزعت النیةُ؛ بعدت. ( از اقرب الموارد ). || تمثل: یقال للرجل اذا استنبط معنی آیة قد انتزع معنی جیداً. ( از اقرب الموارد ). || واستدن. گرفتن. ( فرهنگ فارسی معین ): بهیچ روزگار هیچ پادشاه را افتراع آن بقعه عذراء و انتزاع آن مملکت غرا میسر نگشته بود. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 211 ). || ( اِمص ) برکندگی. || بازداشتگی. ( ناظم الاطباء ). || درآوردن جزیی از یک کل. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع. ] ۱ - (مص م. ) جدا کردن، کندن. ۲ - گرفتن. ۳ - (اِمص. ) درآوردن جزیی از یک کل. ج. انتزاعات.

فرهنگ عمید

۱. (روان شناسی ) فعالیت ذهنی که در آن از مجموع ویژگی های یک چیز، ویژگی خاصی از آن مورد توجه قرار می گیرد.
۲. [قدیمی] برکندن، از جای بیرون کشیدن.
۳. [قدیمی] برکنده شدن.

فرهنگ فارسی

برکندن، ازجای بیرون کشیدن، برکنده شدن
۱- ( مصدر ) برکندن از جای بیرون کشیدن. ۲ - واستدن گرفتن. ۳ - ( مصدر ) برکنده شدن. ۴ - ( اسم ) در آوردن جزیی از یک کل. جمع: انتزاعات.

دانشنامه آزاد فارسی

(در لغت به معنای جداشدن) اصطلاحی در روان شناسی و فلسفه. عمل خاص ذهنی که به آن تجرید نیز گفته می شود به این نحو که ذهن پس از آن که چند چیز مشابه را درک کرد، آن ها را با یکدیگر مقایسه و صفات خاص هریک را از صفت مشترک آن ها تمیز می دهد و از آن صفت مشترک یک مفهوم کلّی می سازد که بر همۀ آن افراد کثیر صدق می کند. در این هنگام گفته می شود که این مفهوم کلّی از این افراد انتزاع شده است، مانند مفهوم انسان که از زید و عمرو و غیره انتزاع شده است. در اصطلاحات فلسفی کلمه انتزاع در موارد دیگر نیز استعمال می شود، مانند انتزاع معقولات ثانیه از معقولات اول.

ویکی واژه

جدا کردن، کندن.
گرفتن.
درآوردن جزیی از یک کل.
انتزاعات.

جمله سازی با انتزاع

او بذاته محقق الاشیاست این پس از انتزاع، روی نماست
نزاع زاهد و صوفی به انتزاع تو بود که نفس خود همه بر خار و گل نکو بستی