افزودن

افزودن که در انگلیسی به آن Augmentation گفته می‌شود، از واژه لاتین جدید augmentare به معنای افزایش دادن نشأت گرفته است و در موسیقی غربی و تئوری موسیقی سه معنای متفاوت دارد. اولین معنا به دستگاهی موسیقایی اشاره دارد که در آن ملودی، تم یا موتیفی با شکل و ارزش نت‌های بیشتری نسبت به آنچه قبلاً رایج بوده، ارائه می‌شود. دومین معنا به طولانی کردن متناسب نت‌های مستقل با رنگ‌آمیزی آن‌ها که به نشانه‌گذاری قدیمی معروف است، مربوط می‌شود و این کار با استفاده از علامت تناسب یا نشانه‌گذاری مدرن، مانند قرار دادن نقطه‌ای کنار نت‌ها، انجام می‌گیرد. سومین معنا به فاصله‌ها مربوط می‌شود. یک فاصله بزرگ یا درست که با نیم‌پرده کروماتیک گسترش یابد، به عنوان یک فاصله افزوده شناخته می‌شود و این فرایند افزایش نام دارد. به عنوان مثال، پنجم افزوده یک نیم‌پرده کروماتیک بیشتر از پنجم درست است و بنابراین به عنوان یک فاصله افزوده محسوب می‌شود.

لغت نامه دهخدا

افزودن. [ اَ دَ ] ( مص ) علاوه کردن. بیشتر کردن. شماره را بالا بردن. اضافه کردن. ( ناظم الاطباء ). زیاده کردن. ( از آنندراج ). زیاده کردن. بیشتر کردن. ( فرهنگ فارسی معین ). مصدر دیگر افزایش چنانکه؛ افزودم. بیفزایی. زیادت کردن. فزودن. مزید کردن. مقابل کاستن. مزید کردن. بیش کردن. بزرگ کردن. ضم کردن. منضم کردن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). تکثیر. اکثار. انعام. توفر. توفیر. ازناد. تزنید. ( منتهی الارب ). ارباء.ازدیاد. تزیید. تظلیف. مقابل تقلیل. اضافه. لازم و متعدی هر دو آید. ( از یادداشتهای دهخدا )

فرهنگ معین

(اَ دَ ) ۱ - (مص م. ) زیاد کردن، بیشتر کردن. ۲ - (مص ل. ) زیاد شدن.

فرهنگ عمید

۱. زیاد کردن، زیاده کردن، بیشتر کردن.
۲. (مصدر لازم ) بیشتر شدن، افزون شدن.

فرهنگ فارسی

(افزود افزاید خواهد افزود بیفزا(ی )افزاینده افزوده افزایش ) ۱ - ( مصدر ) زیاده کردن بیشتر کردن. ۲ - ( مصدر ) زیاد شدن بسیار شدن.

جملاتی از کلمه افزودن

دو حال است افزودن و کاستن که اصل اند در فتنه برخاستن
عارفان، از بهر افزودن بجان از هوی و از هوس، کم کرده‌اند
دیدنش افزودن بی کاستن دیدنش از قبر تن برخاستن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم