افتد

لغت نامه دهخدا

افتد. [ اَ ت ِ ]( ص، اِ ) بمعنی ستاینده و ستایش کننده باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( هفت قلزم ). ستایش و مدح. ( ناظم الاطباء ). اَفِد کلاهما شگفت و بتازیش عجب گویند. ( شرفنامه منیری ). || شگفت و عجب و تعجب. ( برهان ). و شگفت. ( ناظم الاطباء ). || هر چیز عجب و شگفت. ( ناظم الاطباء ). صحیح کلمه همان افد = افت است بمعنی عجیب. ( از حاشیه برهان چ معین ). رجوع به افد شود.

فرهنگ فارسی

بمعنی ستاینده و ستایش کننده باشد

جمله سازی با افتد

💡 بر اساس تعریف دیگر، هم‌باشی موقعی که دو فرد مجرد از دو جنس متفاوت قبل از ازدواج با هم زندگی می‌کنند، اتفاق می‌افتد. این برای افرادی است که، به تعهد اجتماعی و شخصی که ازدواج لازم دارد تمایل ندارند.

💡 این فیلم که داستان آن در بستر اقدامات گروه موسوم به دولت اسلامی اتفاق می‌افتد، به سفارش مرکز بین‌الملل رادیو و تلویزیون دولتی ایران و به زبان عربی و با بازیگران لبنانی، سوری و مصری ساخته شده‌است.

💡 و ما دعاهایی چند که در میان حوادث که افتد و کارهایی که کرده آید سنت است و آن کمتر یاد دارند، بیاریم تا یاد گیرند و معنی آن بشناسند و هر یکی به وقت خویش می گویند که در هیچ وقت نباید که بنده از حق تعالی غافل باشد و از تضرع و دعا خالی بود:

💡 قهرمان رمان، کارآگاه بازنشسته «فلاویر» قربانی توطئه‌ای از طرف دوست نزدیکش «ژوین» می‌شود که با دقت و مهارت تمام طرح‌ریزی شده‌است، سری آزار دهنده که شکنجه اش چون قابل توجیه نیست مؤثر می‌افتد.

💡 زدامی مرغ زیرک چون جهد دیگر نمی افتد محال است این که مجنون هر که شد عاقل تواند شد

💡 چو نعل زر بیک دو میخ کوکب رخش را بندد بپا تا افتد و یابد گدایی مهر رخشان را

هول یعنی چه؟
هول یعنی چه؟
استیصال یعنی چه؟
استیصال یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز