افام

لغت نامه دهخدا

( افآم ) افآم. [ اِف ْ ] ( ع مص ) فراخ گردانیدن رحل و پالان را از آنچه که بود. ( از ناظم الاطباء ). گشاد گردانیدن رحل و پالان و افزون بر آن. ( از اقرب الموارد ).
افام. [ اَ ] ( اِ ) فام و رنگ. ( ناظم الاطباء ). مرادف فام یعنی رنگ. ( از فرهنگ فارسی معین ). || قرض و وام. ( ناظم الاطباء ). اوام.
افام. [ اِ ] ( ع مص ) فراخ ترگردانیدن رحل و پالان را از آنچه که بود. ( منتهی الارب ). رجوع به اِفآم شود.

فرهنگ معین

( اِ ) ( اِ. ) وام، دین.
( اَ ) ( اِ. ) رنگ.

فرهنگ عمید

= وام

فرهنگ فارسی

( اسم ) قرض دین.
فراخ تر گردانیدن. رحل و پالان را از آنچه که بود.

دانشنامه آزاد فارسی

اِف اِم
رجوع شود به:مدوله سازی بسامد

ویکی واژه

وام، دین.
رنگ.

جمله سازی با افام

خواهم که در هم بشکنم این طاق مینافام را زین چارطبع مختلف برجا نمانم نام را
شوق در هر دل که باشد مطربی در کار نیست بی دف و نی می‌کند گردون مینافام رقص
و اگر کسی صلاح خود را و نفقه عیال را حاجت افتد با فام گرفتن، و افام گیرد و در دل دارد که چون تواند باز دهد، ما دام که آن افام بر وی بود اللَّه تعالی بعنایت و رعایت با وی بود، اینست معنی آن خبر که مصطفی گفت «ان اللَّه مع الدّائن حتی یقضی دینه ما لم تکن فیما یکره اللَّه عز و جل»
افامیا (به عربی: أفامیا) یک شهر باستانی در سوریه است که در شهرستان سقیلبیه واقع شده‌است.
از بدگوهر مرد، و بد تخمه مرد افام مستان و مده‌، چه وخش گران باید دادن و همه گاه به درخانهٔ تو بایستد و همیشه پیامبر به درگاه تو برپای دارد و ترا زیان گران از وی باشد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کس کش
کس کش
میسترس
میسترس
مجال
مجال
فال امروز
فال امروز