اعد

لغت نامه دهخدا

اعد. [ اَ ع َدد ] ( ع ن تف ) آماده تر. حاضرتر. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(اَ عَ دّ ) [ ع. ] (ص تف. ) آماده تر، مهیاتر.

فرهنگ فارسی

( صفت ) آماده تر مهیا تر.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أَعَدَّ: آماده نمود
معنی عَادَ: برگشت
معنی عَادٌ: نام قوم حضرت هود (علی نبینا وعلیه السلام)(مردمی عرب از انسانهای ما قبل تاریخ بوده و در جزیره زندگی میکردهانددرقرآن کریم از آنان به "عاد اولی" تعبیر شده، و از آن به دست میآید که عاد دومی نیز بوده،مردمی بودهاند که در احقاف زندگی میکردند و احقاف که جم...
ریشه کلمه:
عدد (۵۷ بار)

ویکی واژه

آماده تر، مهیا

جمله سازی با اعد

درخیال تو نه بر وفق مرادت چو دهم صورت ساحت من قاعدهٔ کینه مساز
وجود حکم اعدام در آمریکا به دوران مستعمره ویرجینیا بازمی‌گردد.
از دست برده بود خمارِ غمم سحر دولت مساعد آمد و مِی در پیاله بود
نوشداروی نصیحت چه دهد سود بهار به مریضی که به هر قاعده محکوم فناست
ازچرخ بی قرار و زمین قرار گیر این رسمها و قاعده ها برقرار اوست
می هست ودرم هست و بت لاله رخان هست غم نیست وگر هست نصیب دل اعداست