اعاظم

لغت نامه دهخدا

اعاظم. [ اَ ظِ ] ( ع ص، اِ ) ج ِ اَعْظَم. بزرگتران: من اعاظم این بلاد را می شناسم. ( فرهنگ نظام ) ( از اقرب الموارد ). بزرگتران. این ج ِ اعظم است چنانکه افاضل ج ِ افضل. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). مردمان بزرگ و بزرگوار و کلان و مشهور ونامدار و مردمان بزرگتر. ( ناظم الاطباء ). بزرگان و کفات. اجله. وجوه. مهتران. اکابر. ( یادداشت مؤلف ).
- اعاظم سلاطین جهان؛ بزرگترین پادشاهان جهان. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به اعظم شود.

فرهنگ معین

(اَ ظَ ) [ ع. ] ( اِ. ) جِ اعظم. ۱ - بزرگتران، مهتران. ۲ - بزرگان.

فرهنگ عمید

= اعظم

فرهنگ فارسی

بزرگان، بزرگتران، جمع اعظم
( صفت ) جمع اعظم. ۱ - بزرگتران مهتران. ۲ - بزرگان مهان.

ویکی واژه

جِ اعظم.
بزرگتران، مهتران.
بزرگان.

جمله سازی با اعاظم

💡 از اعاظم مشایخ بوده. از غایت شهرت محتاج به شرح نیست و جمعی از کبار به خدمتش ارادت داشته. نام او عبداللّه محمد بن خفیف است و به شیخ کبیر معروف است. صد و بیست و چهار سال عمر داشت و در سنهٔ ۳۹۱ رایت سفر آخرت برافراشت. این بیت را به آن جناب نسبت است:

💡 شاگردان و خلفای شیخ نجم الدین کبری از قبیل، شیخ فریدالدین عطار، باباکمال جندی، شیخ رضی الدین علی لالا، شیخ سعدالدین محمد حمویی، شیخ نجم الدین رازی، مجدالدین بغدادی و بهاء ولد از اعاظم طریقه کبراویه و بزرگان دیگر همه از شاگردان و مریدان این شیخ می‌باشند. نجم‌الدین در طول مدت عمر ۱۲ نفر را به مریدی پذیرفت که همگی از جمله مشایخ و اولیا شدند.

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
حریص یعنی چه؟
حریص یعنی چه؟
روز جاری یعنی چه؟
روز جاری یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز