ادب کردن

لغت نامه دهخدا

ادب کردن. [ اَ دَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تأدیب. ( تاج المصادر بیهقی ). تعریک. تنبیه کردن. سیاست کردن. مؤاخذه خلاف و گناهی را:
وین دو تن دور نگردند ز بام و در ما
نکند هیچکس این بی ادبانرا ادبی.منوچهری.ادب آموز گرْت می باید
که زمانه ترا ادب نکند.؟ ( از مقامات حمیدی ).بی محابا همی کند چو خران
ادب الکندمان بغیر بزاق.انوری.هرآینه ترا ادب باید کرد. ( تجارب السلف ).
نه امروز است سودای جنون را ریشه در جانم
بچوب گل ادب کردی معلم در دبستانم.صائب.- امثال:
سگ را پیش یوز ادب کنند. ( امثال و حکم دهخدا ).

فرهنگ معین

( ~. کَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص م. ) مجازات کردن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - پروردن پرورش دادن تربیت کردن. ۲ - تنبیه کردن سیاست کردن.

ویکی واژه

مجازات کردن.

جمله سازی با ادب کردن

💡 در دولت تو هر کس کو طعنه زند دولت بایدش ادب کردن زان دره دوغ آگین

💡 شیخ گفت مَثَل ادب کردن احمق را چون آبست در زیر حنظل، هرچند آب بیش خورد طلخ تر گردد.

💡 هژبرسلطان «قهرمان منظومه» برای ادب کردن دشمنی که قصد جسارت دارد، برمی‌آشوبد، با یک برنامه ساده و بدون هیچگونه مقاومتی از سوی دشمن، حریف قدرتمند را به بند می‌کشد.

💡 دوستداران را زان... ر ادب نتوان کرد از ادب کردن آن... ر خدایا زنهار

💡 از قاضی احمد بادب کردن این دول نوبت بدگر ماند و دگر ماند و دگر ماند

متمایز یعنی چه؟
متمایز یعنی چه؟
کس کش یعنی چه؟
کس کش یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز