اخته

واژه اخته در زبان فارسی دارای معانی گوناگونی است. در رایج‌ترین معنا، به مردی اطلاق می‌شود که توانایی تولید مثل را از دست داده است، خواه به دلیل برداشتن اندام‌های تناسلی یا از کار افتادن آن‌ها. این اصطلاح همچنین برای حیواناتی که خایه‌هایشان برداشته شده نیز به کار می‌رود. از نظر تاریخی، این واژه یادآور خواجه‌ها (مردان خنثی) است که در حرم‌سراها و دربارها به خدمت گرفته می‌شدند. عمل اخته‌سازی در طول تاریخ، به‌ویژه در جوامع اسلامی، به دلایل مختلفی از جمله به‌کارگیری افراد اخته‌شده در حرم‌سراها و انجام امور خدماتی صورت می‌گرفته است. لازم به ذکر است که این عمل در بسیاری از جوامع ممنوع یا غیراخلاقی تلقی شده است. امروزه، اخته‌سازی ممکن است به عنوان یک اقدام پزشکی برای درمان برخی بیماری‌ها یا کنترل جمعیت نیز انجام شود.

لغت نامه دهخدا

( آخته ) آخته. [ ت َ / ت ِ ] ( ن مف ) اَخْته. آهخته. آهیخته. کشیده. برکشیده. آهنجیده. لنجیده. مسلول. مشهر. بیرون کرده. برآورده. بیرون کشیده. مستخرج. || درازکرده. ممدود. ممدوده. مبسوط. || برافراشته. مرفوع. بلندکرده. برفراشته. || بردوخته به ( چشم ). || کنده. برکنده ( جامه ). || کشیده ( صف و رده ). || پیوسته. متصل. || نواخته. بساز و بسامان کرده. و رجوع به آختن شود.
آخته. [ ت َ / ت ِ ] ( ترکی، ص ) خایه برکشیده. خصی کرده از جانوران و خاصه اسب و خروس. اَخته.
اخته. [ اَ ت َ / ت ِ ] ( ترکی، ص، اِ ) خایه بیرون کشیده. ( برهان ). بی خایه. جانور خایه کشیده عموماً و اسب خصوصاً. چاروای خایه بیرون کشیده. مقطوع. آخته. خصی. خواجه: خروس اخته. یابوی اخته. ج، اختگان، اخته ها ( در مورد اسب ).
شب قضیم اختگانت زارتفاع سنبله
می کند حاصل بدوش کهکشان می آورد.سلمان ساوجی.- امثال:
سگ به دستش نمی توان داد تا اخته کند، نظیر: سرمه را از چشم می زند ( یا می رباید )؛ بسیار در دزدی چابک و چست است. ( امثال و حکم ).

فرهنگ معین

( آخته ) (تِ )(ص مف. ) ۱ - برآورده، کشیده، بیرون کشیده.۲ - برافراشته، بالا برده. ۳ - کشیده، مقابلِ منحنی. ۴ - گشوده، باز کرده.
(اَ تِ ) [ تر. ] (ص. اِ. )انسان یا حیوانی که بیضه هایش را کشیده باشند،بی خایه. خواجه نیز گویند.

فرهنگ عمید

( آخته ) ۱. بیرون کشیده شده، آهیخته، برکشیده، برآورده.
۲. برافراشته: گرش بر فریدون بدی تاختن / امانش ندادی به تیغ آختن (سعدی۱: ۱۳۷ )، ای که شمشیر جفا بر سر ما آخته ای / صلح کردیم که ما را سر پیکار تو نیست (سعدی۲: ۳۷۰ ).
= اخته
۱. ویژگی مرد یا حیوان نر که بیضه اش را کشیده باشند، خایه کشیده.
۲. [عامیانه، مجاز] ویژگی مرد ترسو و فاقد صفات مردانگی.
۳. (اسم ) [قدیمی] اسب.

فرهنگ فارسی

( آخته ) ( اسم ) ۱ - بر آورده کشیده بیرون کشیده: تیغ آخته. ۲ - بر افراشته بالا برده مرفوع. ۳ - بردوخته به ( چشم دیده ). ۴ - کنده ( جامه ) بر کنده. ۵ - کشیده ( صف رده ). ۶ - پیوسته متصل. ۷ - نواخته بسامان کرده کوک کرده ( آلت موسیقی ).
کشیده بیرون کرده خایه برکشیدن
( صفت اسم ) ۱ - حیوانی که بیضه هایش را بیرون آورده باشد ( خصوصااسب ) بی خایه مقطوع النسل آخته خصی. ۲ - مرد خصی مرد بی خای. فاقد موی چهره.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اخته (خصیّ) در دو معنای بی خایه و تخم کشیده به کار رفته است. از آن در باب های حج، تجارت، نکاح، ظهار، ایلاء، صید و ذباحه، قصاص و دیات سخن گفته شده است.
اخته در ابواب مختلفی از فقه کاربرد دارد که به آنها اشاره می شود:
← عدم کفایت حیوان اخته از قربان حج
۱. ↑ جواهر الکلام، ج۱۹، ص۱۴۵.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۱، ص۳۳۷.
...

ویکی واژه

castrato
انسان یا حیوانی که بیضه‌هایش را کشیده باشند، بی خایه. خواجه نیز گویند.

جمله سازی با اخته

کان که بود خازن گنجینه اش ساخته پر لعل و گهر سینه اش
بالاش چو سرو و ساخته مسکن بر سرو به جادویی گلستان را

در اینجا لیستی از معیارهای کار شناخته شده است

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال لنورماند فال لنورماند فال شمع فال شمع فال تک نیت فال تک نیت فال تماس فال تماس