سوبژکتیو

فرهنگ معین

(ژِ ) [ فر. ] (اِ. ) ۱ - ذهنی، نظری. ۲ - شخصی، ذاتی.

فرهنگ عمید

ذهنی، درونی.

ویکی واژه

سوب‌ژکتیو
ذهنی، نظ، شخصی، ذاتی. مقابل ابژکتیو.
ذهنی، درونی، تخیلی، احساسی، اعتقادی.

جمله سازی با سوبژکتیو

کریستوا مفهوم آلوده‌انگاری نزد سوژه را به مثابه فاعل سخنگو در عرصه مطالعات ادبی با توجه به نقش پالایندگی ادبیات قابل طرح می‌داند. آفرینشگر ادبی در روند خلق اثر با بیرون‌ریزی آلودگی‌ها، سوبژکتیویته خود را از وجود آن مبرا می‌کند. بدین ترتیب اثر ادبی و هنری حتی ناخواسته و ناخودآگاه، نوید پاکی را به روح انسان عرضه می‌کند.
ارادهٔ آزاد به‌وسیلهٔ کسانی که به یکی از اشکال گوناگون جبرگرایی اعتقاد دارند، انکار می‌شود. استدلال در حمایت از ارادهٔ آزاد برپایهٔ تجربهٔ سوبژکتیو آزادی، احساس گناه، مذهب و باور به مسئولیت در برابر اعمال شخصی -که علت وجود مفاهیم قانون، پاداش، مجازات و تشویق است- هستند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
پوزیشن
پوزیشن
چوخ
چوخ
اسرار کردن
اسرار کردن
رساله
رساله