آوام

در زبان فارسی، واژگان وام و رنگ هر دو دارای کاربردهای متعدد و معانی مختلفی هستند. وام که به عنوان اسم به کار می‌رود، معمولاً به معنای قرض یا اعتبار مالی است که فرد یا نهادی به دیگری می‌پردازد و انتظار بازپس‌گیری آن را دارد. این مفهوم در معاملات بانکی، قرض‌های شخصی و تسهیلات اقتصادی نمود پیدا می‌کند.

در مقابل، واژه رنگ نیز که در زبان فارسی هم به صورت اسم و هم به صورت فعل به کار می‌رود، اولین و ملموس‌ترین معنای آن، ویژگی بصری است که باعث تمایز اشیاء در نور می‌شود؛ همانند رنگ‌های اصلی و فرعی که در طبیعت و هنر می‌بینیم. واژه لون نیز که مترادفی برای رنگ است، به همین معنای بصری اشاره دارد و در بافت‌های ادبی و رسمی بیشتر به کار می‌رود.

با این حال، زبان فارسی گاهی اوقات با بازی با حروف و آواها، واژگانی با تلفظ مشابه اما معانی کاملاً متفاوت خلق می‌کند. در متن شما، آوام که احتمالاً اشاره به آوا یا صدا دارد، در کنار رنگ لون قرار گرفته است. این ترکیب‌بندی می‌تواند اشاره‌ای ظریف به دنیای هنر، موسیقی یا حتی توصیف حسی رنگ‌ها و اصوات داشته باشد که در آن، هر رنگ و هر صدا، هویت و لون منحصربه‌فرد خود را دارد.

لغت نامه دهخدا

( آوام ) آوام. ( اِ ) وام. || فام. رنگ. لون.
اوام. [ اَ ] ( اِ ) ابام. قرض و وام. ( از برهان ) ( انجمن آرا ) ( از آنندراج ): پس خواجه ابوطاهر را بسبب صوفیان اوامی افتاد.
( اسرارالتوحید ).
وگر از تنگ شکر خرج نخواهی که کنی
با وام از سخن من بستان شیرینی.کمال اسماعیل.تا در این شهر آمدم از بس اوام
من رهی بفروختم کاشانه را.کمال اسماعیل ( آنندراج ) ( انجمن آرا ).مریدی گفت اگر چیزی قبول کردی تا در وجه اوام کرده بودیم بگزاردیمی بد نبودی. ( تذکرةالاولیاء ). || رنگ و لون. ( انجمن آرا ) ( برهان ). پام. فام. ( انجمن آرا ) ( از آنندراج ).
اوام. [ اُ ] ( ع اِ ) تشنگی یا گرمی آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). تشنگی.( مهذب الاسماء ). || دود. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || دوار سر و سرگیجه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). گردش سر. ( آنندراج ). || زه کمان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رودساز. ( از آنندراج ). || بانگ و فریاد تشنه. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).

فرهنگ معین

( آوام ) ( اِ. ) وام، دین. اَوام هم گویند.
( اِ. ) رنگ، لون. اوام نیز گویند.
( اَ ) (اِ. ) وام، قرض.
( اَ ) (اِ. ) رنگ، لون.

فرهنگ عمید

= وام

فرهنگ فارسی

( آوام ) ( اسم ) رنگ لون.
وام، قرض
( اسم ) رنگ لون.

فرهنگ اسم ها

اسم: آوام (دختر) (فارسی)
معنی: فام، لون، رنگ

ویکی واژه

وام، دین. اَوام هم گویند.
رنگ، لون. اوام نیز گویند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال شمع فال شمع فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال ارمنی فال ارمنی