سرگنده

لغت نامه دهخدا

سرگنده. [ س َ گ ُ دَ / دِ ] ( ص مرکب ) کله گنده. کله بزرگ. آنکه دارای سری بزرگ باشد. || بمجاز، متمول. بانفوذ. در تداول عوام، بسیار با شأن و اعتبار. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

کله گنده. کله بزرگ. آنکه دارای سری بزرگ باشد. یا بمجاز بمعنی. متمول. با نفوذ.

جمله سازی با سرگنده

ماهی آمور جزء کپور ماهیان چینی می‌باشد و در سیستم پرورشی توأم همراه با کپور معمولی، کپور نقره‌ای (فیتوفاگ) و کپور سرگنده، پرورش می‌یابد. این ماهی در زادگاه اصلی خود در چین، در رودخانه‌های سیلابی با آب گل آلوده و بستر پوشیده از سنگریزه به صورت دسته جمعی تخم ریزی می‌کند.تخم ریزی آن در دمای ۲۳-۲۱ درجه سانتی گراد صورت می‌گیرد. تعداد تخم‌ها ۲۰۰-۵۰۰ هزار عدد بوده و به قطر ۵/۰-۲/۱ میلی‌متر می‌باشند. شرایط لازم برای به وجود آمدن لاروها، غوطه‌وری تخم‌ها می‌باشد که در رودخانه‌های طبیعی در فصل سیلابی چنین شرایطی فراهم می‌گردد. ماهیان نر در زادگاه اصلی خود در ۶-۴ سالگی و ماده‌ها در ۷-۶ سالگی بالغ می‌شوند. این ماهی دارای ارزش شیلاتی می‌باشد.