راندنی

راندنی در زبان فارسی، حامل بار معنایی عمیقی است که فراتر از یک تعریف ساده می‌رود. این واژه، که از مصدر راندن اشتقاق یافته، به مفهومی اشاره دارد که در آن، چیزی یا کسی شایستگی و لیاقتِ دور شدن، طرد شدن، یا حتی هدایت شدن به سمتی خاص را داراست. این راندن می‌تواند جنبه‌ای فیزیکی داشته باشد، مانند راندن چهارپایان یا وسایل نقلیه، و یا جنبه‌ای انتزاعی‌تر، همچون راندنِ افکار منفی یا دفعِ بلایا. در هر حال، راندنی بودن، گویای ظرفیت و استحقاقِ این عمل است.

در کاربردهای رسمی و ادبی، این واژه اغلب برای توصیف موقعیت‌ها یا اشخاصی به کار می‌رود که به دلایلی، چه اختیاری و چه اجباری، باید از محیطی کنار گذاشته شوند یا مسیری مشخص را طی کنند. این واژه می‌تواند بیانگرِ حکمتی باشد که در پسِ یک جدایی یا هدایت قرار دارد؛ گویی این دور شدن یا پیش راندن، امری ضروری و در راستای صلاحِ کلی است. به عنوان مثال، ممکن است گفته شود که یک رویکردِ نادرست، راندنی است، به این معنا که باید از آن اجتناب کرد و آن را کنار گذاشت تا مسیرِ درست هموار گردد.

لغت نامه دهخدا

راندنی. [ دَ ] ( ص لیاقت ) درخور راندن. سزاوار راندن. لایق راندن و دور کردن:
دوستی ز ابله بتر از دشمنی است
او بهر حیله که باشد راندنیست.مولوی.و رجوع به راندن شود.

فرهنگ فارسی

در خور راندن. سزاوار راندن. لایق راندن و دور کردن.

جمله سازی با راندنی

دوستی ابله بتر از دشمنیست او بهر حیله که دانی راندنیست
همیشه تا نبود یاریی چو یاریی بخت همیشه تا نبود راندنی چو راندن کام
راندنی کاندرو نبود وقوف خواندنی کاندرو نبود حروف
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اعداد فال اعداد فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال تاروت فال تاروت فال فنجان فال فنجان