ذاخر

 این واژه که ریشه‌ی درخشانی در ادبیات و متون کهن ما دارد، صرفاً به معنای پنهان نیست، بلکه بار معنایی سنگین‌تری را به دوش می‌کشد؛ گویی گنجینه‌ای از معانی را در دل خود نهان کرده است. ذاخر به کسی یا چیزی اطلاق می‌شود که اندوخته‌ای گران‌بها را در خود محفوظ می‌دارد، نه اندوخته‌ای مادی صرف، بلکه گنجینه‌ای از دانش، فضیلت، یا تجربه‌هایی که در زمان نیاز به کار آیند. این مفهوم، یادآور حکمت نیاکان ماست که بر اهمیت ذخیره‌سازی سرمایه‌های معنوی و دانشی تأکید داشتند تا چراغ راه نسل‌های آینده باشند.

واژه‌ی ذاخر دعوتی است به تأمل در ارزش واقعی اندوختن. نه انباشت بی‌هدف مال و ثروت، بلکه گردآوری خرد، هنر، و ارزش‌های انسانی که می‌توانند در بزنگاه‌های حساس، راهگشا و نجات‌بخش باشند. این گنجینه‌های پنهان، زمانی شکوفا می‌شوند که به اشتراک گذاشته شوند و یا در لحظه‌ی نیاز، به کار گرفته آیند. ذاخر بودن، یعنی داشتن ظرفیتی عظیم برای خیر رساندن و تأثیرگذاری مثبت، گنجی که هرچه بیشتر مورد استفاده قرار گیرد، ارزش آن افزون‌تر می‌گردد.

لغت نامه دهخدا

ذاخر. [ خ ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از ذخر. فربه. فربی.سمین. || ذخیره کننده. دست پس دارنده. پستائی کننده. یخنی نهنده. || ( اِخ ) نام مردی.

فرهنگ معین

[ ع. ] (اِفا. ) مال اندوز، گنج نهنده.

فرهنگ عمید

۱. ذخیره کننده، پس اندازکننده.
۲. سمین، فربه.

جمله سازی با ذاخر

به قدر ظروف و اوانی خویش برند آب از این بحر ذاخر، نه بیش
او شمس طالع و دگران ذرهٔ هوا او بحر ذاخر و دگران جرعهٔ شراب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال چوب فال چوب فال رابطه فال رابطه فال حافظ فال حافظ