دیگ یکی از ابزارهای مهم و کاربردی در آشپزی است که به طور کلی به دو نوع فلزی و سنگی تقسیم میشود. این ظرف معمولاً برای جوشاندن و پخت و پز مواد غذایی استفاده میشود. دیگهای فلزی معمولاً از جنس آلومینیوم یا آهن ساخته میشوند و به دلیل هدایت حرارتی بالا، میتوانند به سرعت گرما را منتقل کنند. از سوی دیگر، دیگهای سنگی به دلیل خاصیت نگهداری حرارت، برای پخت غذاهایی که نیاز به زمان بیشتری دارند، مناسبتر هستند. استفاده از دیگ در آشپزی نه تنها به بهبود طعم و مزه غذا کمک میکند، بلکه به حفظ مواد مغذی آن نیز یاری میرساند. همچنین، دیگ یکی از ابزارهای فرهنگی ماست که در بسیاری از مراسمها و جشنها به کار میرود. به طور کلی، دیگ به عنوان یک ظرف اصلی در آشپزی، نقش بسزایی در تهیه غذاهای خوشمزه و سالم ایفا میکند و میتوان آن را جزء جداییناپذیر سفرههای ما دانست.
ديگ
لغت نامه دهخدا
دیگ. ( اِ ) ظرفی که در آن چیزی پزند. ( برهان ). از مس سازند و در آن طعام پزند و در حمامها برای گرم کردن آب در خزینه نصب کنند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). ظرفی خواه مسین یا گلین یا سنگین که در آن چیزی پزند. ( ناظم الاطباء ). قازان. قازقان. قدر. مرجل. مطبخ.قطانة. جوناء. طنجیر. عجوز. هبر. ( منتهی الارب ). ابوالادهم. ( السامی فی الاسامی ). بیضاء. ام بیضاء. ( یادداشت مؤلف ). جهم، دیگ کلان. ( منتهی الارب ):
بچشم خرد چیز ناچیز کرد
دو صندوق پر سرب و ارزیز کرد.
یکی دیگ رویین ببار اندرون
که استاد بود او بکار اندرون.فردوسی.چو شد کشته دیگی هریسه بپخت
برید آتش ازهیزم نیم سخت.فردوسی.بخورد و بینداخت دور استخوان
همین بود دیگ و همین بود خوان.فردوسی.بد گشتی از آن که با بدان آمیزی
با دیگ بمنشین که سیه برخیزی.فرخی.بجوش اندرون دیگ بهمنجنه
بگوش اندرون بهمن و قیصران.منوچهری.خون عدو را چو روی خویش بدو داد
دیگ در قصر او بزرگ تغار است.ناصرخسرو.سبوس جو در دیگ کنند و نیک بجوشانند.
( نوروزنامه ).
صحبت ابلهان چو دیگ تهی است
از درون خالی از برون سیهی است.سنایی.بخوش کردن دیگ هر ناکسی
بگشنیز دیگ آن دونان میدهد.خاقانی.نخورد دیگ گرم کرده کریم.نظامی.دیگ را گر باز ماند شب دهن
گربه را هم شرم باید داشتن.مولوی.سبلتت گنده کند بیفایده
جامه از دیگش سیه بیمائده.مولوی.بخار جوع کلبی از چهل گام
بمغز آمد همی آمد زدیگت.کمال اسماعیل.وگر دیگ معده بجوشد تمام
دیگ بی گوشت در عدم بهتر.اوحدی.تن نازنین را شود کار خام.سعدی.هرکه با دیگ نشیند بکند جامه سیاه.( از تاریخ گیلان مرعشی ).- امثال:
از دیگ چوبین کسی حلوا نخورده.
دیگ بدوتن اندر جوش نیاید.
دیگ بدیگ گوید رویت سیاه سه پایه گوید صل علی.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
دی روز گذشته.
ویکی واژه
ظرفی که در آن غذا پزند.؛ ~را بار گذاشتن کنایه از: کار را شروع کردن.
جمله سازی با ديگ
اين آگاما نيز مانند ديگر آگاماها يك گونه روزگرد مى باشد.
شهردار مک دانیل بسیار باهوش تر و عادل تر از زنان ديگر ساوت پارک است