موی براندام فتنه تیغ گردد از نهیب چون کند در زیر لب کلک ضعیفت دندنه
نشان آزادی آنست که: از آن فرید عصر خویش بو بکر قحطبی حکایت کنند که: او را پسری بود سر به بیرسمیها برآورده، و از شوخی و ناپاکی با جوانان فساق درآمیخته. یکی از پیران طریقت باین پسر برگذشت و وی با اقران خویش در مجلس ملاهی نشسته، و آن بیرسمیها بر دست گرفته، و مردم از غیبت وی در دندنهای افتاده، آن پیر را رحمت آمد بر بو بکر قحطبی که تا این مقاسات چون میکشد؟
بدین نمط و نسق، من الفلق الی الغسق در رفقه تازیان با جماعت غازیان میراندم و قوارع قرآن مجید می خواندم، بآمد و شد مسا و صباح و اختلاف غدو و رواح به ثغر هند رسیدم و همهمه مراکب تازیان و دندنه مواکب غازیان بشنیدم.
در صحیفه دوستی نقش خطّی است که جز عاشقان ترجمه آن نخوانند، در خلوت خانه دوستی میان دوستان رازی است که جز عارفان دندنه آن ندانند، در نگارخانه دوستی رنگی است از بیرنگی که جز والهان از بی چشمی نه بینند.