در دستور زبان فارسی، حالت مفعولی به یکی از نقشهای بنیادین و پرکاربرد جمله اطلاق میگردد که ماهیت آن به عنوان پذیرندهی کنش فعل تعریف میشود. به عبارت دقیقتر، مفعول عنصری دستوری است که اثر و نتیجهی مستقیم فعل را دریافت میکند و به این ترتیب، معنای جمله را به کمال میرساند. این نقش حیاتی، درک روشنی از آنچه فعل بر روی آن صورت پذیرفته، فراهم میآورد و بدون آن، بسیاری از جملات ناقص و مبهم خواهند بود.
در زبان فارسی، مفعول به دو شیوهی اصلی قابل شناسایی است: مفعول بیواسطه و مفعول باواسطه. مفعول بیواسطه، که اغلب به آن مفعول صریح نیز گفته میشود، مستقیماً و بدون هیچ واسطهای پس از نشانهی مفعولی را قرار میگیرد؛ نمونهی بارز آن در جملهی من کتاب را خواندم، واژهی کتاب است که عمل خواندن مستقیماً بر روی آن انجام شده است. در مقابل، مفعول باواسطه با استفاده از حروف اضافهای همچون به، از، با، در و نظایر آن به فعل مرتبط میشود و کارکرد مشابهی در تکمیل معنای فعل ایفا میکند، هرچند که ارتباط آن با فعل غیرمستقیم است.
شناخت و تمایز میان این دو نوع مفعول برای فهم عمیقتر ساختار جمله و همچنین نگارش صحیح و فصیح زبان فارسی از اهمیت بسزایی برخوردار است. این حالت دستوری نه تنها در بیان ارکان اصلی جمله نقشی کلیدی دارد، بلکه به افزایش وضوح و دقت در انتقال پیام کمک شایانی میکند. در حقیقت، مفعول همچون نقطهی پایانی یک مسیر است که کنش فعل از آن آغاز شده و در نهایت به آن ختم میگردد و بدین سان، حلقهی اتصال میان فاعل (انجامدهندهی عمل) و فعل (خودِ عمل) را کامل میکند.