تفسیق

تفسیق به معنای نسبت دادن فسق و نافرمانی به کسی است. این واژه در لغت‌نامه دهخدا و سایر منابع معتبر، به همین مفهوم تفسیر شده است. در واقع، عملی است که در آن فردی را به ارتکاب گناه یا خروج از مسیر درست متهم می‌کنند. این اتهام می‌تواند جنبه شرعی، قانونی یا حتی اجتماعی داشته باشد و بار معنایی منفی و سنگینی را به همراه دارد. علاوه بر این، تفسیق به معنای ناراست گردانیدن یا به انحراف کشاندن امری نیز به کار می‌رود. این جنبه از معنا، به ویژه در متون قدیمی‌تر و در کاربردهای خاص، دیده می‌شود. در این حالت، تفسیق به معنای خارج کردن چیزی از مسیر صحیح و هدایت آن به سمت نادرستی یا فساد است. این می‌تواند شامل انحراف در عقیده، رفتار یا حتی امور مادی باشد. در نهایت، با توجه به تعاریف ارائه شده، تفسیق واژه‌ای است که بر نسبت دادن فسق و انحراف دلالت دارد. این عمل چه در مورد نسبت دادن به شخص و چه در مورد ناراست گردانیدن یک امر صدق کند، همواره بیانگر یک مفهوم منفی و دور شدن از حق و درستی است. درک صحیح این واژه، به ویژه در مطالعه متون ادبی و دینی، اهمیت بالایی دارد.

لغت نامه دهخدا

تفسیق. [ ت َ ] ( ع مص ) فاسق خواندن. ( تاج المصادر بیهقی ). به فسق نسبت کردن کسی را. ( از اقرب الموارد ). || ناراست گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع. ] (مص م. ) فاسق شمردن.

فرهنگ عمید

فاسق شمردن، نسبت فسق به کسی دادن.

فرهنگ فارسی

فاسق شمردن، نسبت فسق بکسی دادن
( مصدر ) فاسق شمردن بفسق نسبت دادن. جمع: تفسیقات.

ویکی واژه

فاسق شمردن.

جمله سازی با تفسیق

تفسیق کردی آن که کلاهی نهاد کج با کج کلاهکان غزلخوان چگونه‌ای
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال احساس فال احساس فال نخود فال نخود فال چای فال چای