تفرع
فرهنگ معین
فرهنگ فارسی
۱ -( مصدر ) شاخه شاخه شدن شعبه شعبه گردیدن. ۲ - ( اسم ) انشعاب. جمع: تفرعات.
ویکی واژه
جمله سازی با تفرع
این باد سحر محرم رازست مخسب هنگام تفرع و نیاز است مخسب
برآمد از تواضع، موسی خور را سر از ساحل؛ فرو رفت از تفرعن قبطیان را سر به نیلی یم
دبیران چون غزالان با تبختر وزیران چون پلنگان با تفرعن
چون بر زمین خرامی، ای مرد خودستای از کبر و از تفرعن، فرعون اعظمی
برخیز و بده باده بنه ناز و تفرعن بنشین و بده بوسه بهل ناز و تدلل