تکعیب

لغت نامه دهخدا

تکعیب. [ ت َ ] ( ع مص ) نارپستان شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). نو برآمدن و بلند شدن پستان دختر و نارپستان شدن آن. ( منتهی الارب ). نارپستان شدن و بلند شدن پستان دختر. ( آنندراج ). برآمدن پستان دختر. ( از اقرب الموارد ). || چهارگوشه ساختن چیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || تکعیب مکعب کردن است. چون عددرا بمثل خویش زنی و آنچه گرد آید هم بدو زنی مکعب کرده آید. چون 3 که اندر 3 زنی ، 9 شود و این مال است ،چون او را به 3 زنی بیست وهفت آید، این مکعب است. ( التفهیم بیرونی چ جلال همایی ص 43 ). و رجوع به تضلیع شود. || پر کردن چیزی. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - چهارگوشه ساختن چیزی . ۲ - پر کردن ظرف . ۳ - عددی را به توان سه رسانیدن .

فرهنگ عمید

۱. (ریاضی ) مکعب ساختن چیزی.
۲. چهارگوشه ساختن.
۳. پر کردن ظرف.

ویکی واژه

چهارگوشه ساختن چیزی.
پر کردن ظرف.
عددی را به توان سه رسانیدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم