پژاوند

لغت نامه دهخدا

پژاوند. [ پ َ وَ ] ( اِ ) چوبی ستبر باشد که از پس در افکنند. ( لغت نامه اسدی ). چوبی بودکه از جهت محکمی از پس در اندازند تا کس نتواند بازکرد. ( نسخه ای از لغت نامه اسدی ). چوبی باشد که از پس در افکنند و بوقت جامه شستن جامه را بدو کوبند و آن را سکنبه و جلنبه و فدرنگ نیز گویند. ( حاشیه لغت نامه اسدی ). چوبی که پشت در برای باز نشدن اندازندو این مرکب است از پژ و آوند یعنی نسبت دارد بکوه در قوت و محکمی. آوند کلمه نسبت است و حسین وفائی پژوند به این معنی آورده... ( فرهنگ رشیدی ) :
دل از دنیا بردار و بخانه بنشین پست
دَرِ خانه فروبند به فلج و به پژاوند.رودکی.لیکن این گفته رشیدی بر اساسی نیست. || چوبی که جامه را بوقت شستن بر او زنند. ( صحاح الفرس ). چوب گازران. کدین.

فرهنگ معین

(پَ وَ ) (اِمر. ) = پژوان . پژوند: ۱ - چوبی که برای محکمی در، پشت آن افکنند تا کسی نتواند باز کند. ۲ - چوبی که جامه را به وقت شستن بر او زنند، چوب گازران ، کدین .

فرهنگ عمید

۱. چوبی که پشت در بیندازند که در باز نشود: دل از دنیا بردار و به خانه بنشین پست / فروبند در خانه به فلج و به پژاوند (رودکی: ۵۲۲ ).
۲. چوب گازران که جامه را هنگام شستن با آن می کوبند.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- چوبی که برای محکمی در پشت آن افکنند تاکسی نتواند باز کند . ۲- چوبی که جامه را بوقت شستن بر او زنند چوب گازران کدین .

ویکی واژه

پژوان. پژوند:
چوبی که برای محکمی در، پشت آن افکنند تا کسی نتواند باز کند.
چوبی که جامه را به وقت شستن بر او زنند؛ چوب گازران، کدین.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم