لغت نامه دهخدا
مقرنة. [ م ُ رِ ن َ] ( ع ص ) الحیة المقرنة؛ مار شاخدار. ( یادداشت به خطمرحوم دهخدا ). قسمی مار است درازای او از یک گز تا دو گز بر سر او چیزی چون دو سرو برآمده و لون او همچون لون ریگ است و بر شکم او فلسهاست صلب و خشک و در رفتن بر زمین از صلبی و خشکی آن فلوس بتوان دانست و دندانهای او راست و اندر زمین ریگناک مأوی دارد. ( ذخیره خوارزمشاهی یادداشت ایضاً ) : و با زفت و قطران و انگبین بر گزیدگی ماری که او را الحیة المقرنة گویند یعنی مار با سرو... ضماد کنند. ( ذخیره ٔخوارزمشاهی یادداشت ایضاً ). و رجوع به مقرنی شود.