مقرنی
مقرنی. [ م ُ ق َ نا ] ( ع ص ) ادیم مقرنی ؛ ادیمی پیراسته به قرنوة . ( مهذب الاسماء ). سقاء مقرنی ؛ مَشک به قرنوة پیراسته. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
مقرنی. [ م ُ ق َ نا ] ( ع اِ ) مار شاخدار. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ). و رجوع به مقرنة شود.