رکیدن

لغت نامه دهخدا

رکیدن. [ رَ دَ ] ( مص ) خود بخود سخن گفتن از روی قهر و غضب. ( برهان ) ( از شرفنامه منیری ) ( از آنندراج ) ( از غیاث اللغات ). رکیدن که سروری به معنی زکیدن آورده تصحیف است از زکیدن چه امروز هم زک و زار معمول است چون لغتی اتباعی ، سروری در رکید می آورد و از شاهنامه نیز شاهد می آورد به غلط. ژکیدن. ( یادداشت مؤلف ) :
بگفت این و تیغ از میان برکشید
ز خون سیاوش فراوان رکید.فردوسی ( از شرفنامه منیری ).رجوع به زکیدن و ژکیدن شود.

فرهنگ عمید

= ژکیدن

فرهنگ فارسی

خود بخود سخن گفتن از روی قهر و غضب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم