ریشی

در متون کهن فارسی، به‌ویژه در حوزه پزشکی، به معنای ریش بودن، مجروح بودن، زخمی بودن یا جراحت داشتن به کار رفته است. این کاربرد، تصویری از حالتی دردناک و آسیب‌دیدگی را به ذهن متبادر می‌سازد. برای مثال، در ذخیره خوارزمشاهی، به نقل از اربیاسوس، آمده است که طویل (از زراوند) ریشی رحم را موافق‌تر است. این جمله نشان می‌دهد که در گذشته، ریشی به‌عنوان یک اصطلاح پزشکی شناخته شده بوده و حتی درمان‌هایی برای آن پیشنهاد می‌شده است. پس اگر کسی در گذشته می‌گفت حالم ریشی است، احتمالاً منظورش این بوده که درد دارم و نه دلم برای شما غنج می‌رود. تنها به دنیای پزشکی محدود نمی‌شود؛ این واژه نام یک دهستان کوچک در بخش صفی‌آباد شهرستان سبزوار نیز هست. این روستا با جمعیتی حدود ۱۱۰ نفر، از نعمت قنات بهره‌مند است و محصولات کشاورزی عمده‌ای نظیر غلات، پنبه و انواع میوه را به عمل می‌آورد. راه دسترسی به این دهستان نیز آسفالت بوده و امکان تردد با اتومبیل را فراهم می‌سازد. پس اگر روزی در حال سفر به سبزوار بودید و تابلو ریشی را دیدید، نگران زخم و جراحت نباشید، بلکه خود را برای دیدن مناظری سرسبز و تجربه‌ای دلنشین در یک روستای کشاورزی آماده کنید!

لغت نامه دهخدا

ریشی. ( حامص ) ریش بودن. مجروح بودن. زخمی بودن. زخم بودن. جراحت داشتن. ( از یادداشت مؤلف ): اربیاسوس گوید: طویل ( از زراوند ) ریشی رحم را موافق تر است. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
ریشی. ( اِخ ) دهی از بخش صفی آباد شهرستان سبزوار. دارای 110 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول عمده آنجا غلات و پنبه و میوه و راه آن اتومبیل رو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

فرهنگ فارسی

ده از بخش صفی آباد شهرستان سبزوار

جمله سازی با ریشی

خود زشت بود که گاو ریشی آید ببر تو رخت بر خر
که ریشی که او کرد، مرهم کنم دل مردم شهر بی غم کنم
پس زفان بگشاد ابلیس لعین گفت تو با این سرو ریشی چنین
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال اعداد فال اعداد فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال تخمین زمان فال تخمین زمان