پشخیدن

لغت نامه دهخدا

پشخیدن. [ پ َ دَ ] ( مص ) پاشیدن : ساشاش ؛ آنچه بپشخد از خون. ( السامی فی الاسامی ). صورت صحیح این لفظ پشنجیدن است. رجوع به این پشنجیدن شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم