دانشنامه اسلامی
از کوفه بیرون آمدند و اهل بیت علیهم السلام را سوار بر شتران وارد کوفه نمودند در حالی که زنان کوفه برای تماشا بالای بام ها رفته بودند. زنی از بام صدا زد: من ایّ الاساری انتنّ شما از کدام مملکت و قبیله هستید؟ گفتند: نحن اساری آل محمد صلی الله علیه و آله. چون آن زن این را شنید هر چه چادر و مقنعه داشت درآورد و برایشان پخش نمود. مخدرات گرفتند و خود را با آن ها پوشانیدند.
به روایت مسلم گچ کار قریب به چهل محمل روی چهل شتر قرار داشت که زنان و اطفال بر آن سوار بودند و امام سجاد علیه السلام در حالی که مریض بودند و خون از رگ های گردنشان جاری بود، بر شتری برهنه سوار بودند.
سهل گوید: چون وارد کوفه شدم، دیدم بوق می زدند و پرچم ها را افراشته بودند که ناگاه لشکر وارد شد و سرهای شهدا را که بر فراز نیزه نصب کرده بودند، آوردند. امام در نوک نیزه آیه مبارکه را تلاوت می نمود: «اَمْ حَسِبْتَ أَنّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَالْرَقیمِ کانُوا مِنْ ایاتِنا عَجَباً».
سهل گوید: گریه کنان گفتم: یا ابن رسول اللّه رأسک اعجب یعنی تکلم رأس شریف تو از قصه اصحاب کهف و رقیم عجیب تر است. سپس حضرت زینب علیهاالسلام مردم را امر به سکوت نمود و شروع به خواندن خطبه ای نمود.
سید مهدی مرعشی نجفی، حوادث الایام، صفحه 42.