لغت نامه دهخدا هزارتابه. [ هََ / هَِ ب َ / ب ِ ] ( اِ مرکب ) ( از: هزار + تاب + َه ، پساوند اتصاف و نسبت یا پساوند فاعلی ) ( حاشیه برهان چ معین ). نامی از نامهای آفتاب. ( انجمن آرا ) ( برهان ) : تا می تابد هزارتابه از گنبد این بلند طارم.سیف اسفرنگ ( دیوان ص 333 ).
فرهنگ عمید آفتاب، خورشید: تا می تابد هزارتابه / از گنبد این بلندطارم (سیف الدین اسفرنگی: لغت نامه: هزارتابه ).