سرینگاه

لغت نامه دهخدا

سرینگاه. [ س ُ ] ( اِ مرکب ) نشستنگاه هرکسی. ( ناظم الاطباء ). نشستنگاه. ( رشیدی ) ( برهان ) ( آنندراج ). || تخت پادشاهان خصوصا. ( برهان ).

فرهنگ معین

( ~ . ) (اِمر. ) ۱ - نشستگاه ، محل جلوی . ۲ - تخت ، سریر.

فرهنگ عمید

۱. جای سر گذاشتن.
۲. بالش و بالای بستر که بر آن سر می گذارند.
۱. جای نشستن، نشستنگاه، تخت، اورنگ.
۲. ران و کفل.

ویکی واژه

نشستگاه، محل جلوی.
تخت، سریر.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال راز فال راز فال احساس فال احساس فال تاروت فال تاروت