اهاردار

لغت نامه دهخدا

( آهاردار ) آهاردار. ( نف مرکب )آهارزده. آهارکرده : کاغذ آهاردار. چلوار آهاردار.

فرهنگ عمید

( آهاردار ) جامه یا پارچه ای که به آن آهار زده باشند، دارای آهار.

فرهنگ فارسی

( آهاردار ) ( اسم صفت ) آهارزده آهار کرده : کاغذ آهاردار .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم