دانشنامه اسلامی
برای آنکه انسان مسیر درست سعادت را انتخاب کند، علاوه بر بیرون آمدن از عالم غفلت و به دست آوردن بینش های صحیح و ضروری ؛ باید دل او نیز در گرو آن بینش ها قرار گیرد؛ ولی توجه به مادیات و پیروی از هواهای نفسانی انسان را سنگدل ساخته و گرایش به حقایق را در او کاهش می دهد. در چنین موقعیتی، ضروری ترین عنصر مورد نیاز، عاملی است که دل او را رام کند و به حالت فطری نخستین بازگرداند. آن عامل، «پند و موعظه» است. به همین دلیل یکی از نام های قرآن «موعظه» است. آیات گوناگونی به این هدف (موعظه کردن) تصریح کرده؛ مانند «یَا اَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْکُم مَّوْعِظَه مِّن رَّبِّکُم؛ ای مردم، شما را از سوی خداوندگارتان پندی آمد».پذیرش حقایق، غیر از آگاهی از آنها است. کم نیستند افرادی که با آنکه حقیقت برایشان روشن شده، از پذیرش آن سر باز می زنند و در برابر آن مقاومت و حتی جبهه گیری می کنند. قرآن مجید از افراد و گروه هایی نام می برد که در برابر ادعاهای حق انبیا، در عین یقین داشتن به آنها، موضع مخالف گرفته و تسلیم نشده اند و به ویژه برتری طلبی و ستمگری آنان سبب شده است که حاضر به پذیرش حقایق نشوند: «وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا اَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا؛ آیات الاهی را در عین آنکه بدان ها یقین داشتند، به دلیل ستمگری و برتری طلبی انکار کردند». نقش «موعظه» این است که زمینه را برای پذیرش دل و تسلیم شدن در برابر حقایق فراهم سازد.نکته شایان توجه آنکه موعظه های قرآنی صرفاً بر اموری که شهرت دارد (مشهورات) و مورد قبول توده مردم است، متکی نیست؛ بلکه آنچه در مواعظ قرآنی رعایت می شود، تکیه بر امور درستی است که فهم آن آسان و همراه با تعابیری است که دل را تحت تاثیر قرار می دهد و مشهور بودن آن به دلیل پشتوانه برهانی یا فطری آن است. برای مثال به این موعظه قرآن توجه کنید: «قُلْ اِنَّمَا اَعِظُکُم بِوَاحِدَه اَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَی وَفُرَادَی ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِکُم مِّن جِنَّه؛ بگو همانا شما را یک موعظه می کنم؛ برای خدا به پا خیزید و به تنهایی و یا با هم اندیشی درباره نبوّت پیامبر (صلی الله علیه و اله وسلّم) بیندیشید و ببینید که او جن زده نیست». روی سخن در این موعظه با منکران نبوّت است که با نزول قرآن به عنوان معجزه الاهی و درخواست همانندآوری، نبوّت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله وسلّم) برایشان به اثبات رسیده بود؛ ولی برای بهانه جویی یا در اثر شبهه ای که مغرضان مطرح کرده بودند، چنین می پنداشتند که پیامبر (صلی الله علیه و اله وسلّم) ـ نعوذ بالله ـ جن زده شده یا تحت تاثیر نیروهای دیگر، تصور کرده که پیامبر است.قرآن از مرحله استدلال که همانندآوری است، گذشته و می فرماید: چون شما در مقام استدلال نتوانسته اید همانند قرآن را بیاورید، پس پیامبری رسول گرامی (صلی الله علیه و اله وسلّم) ثابت شده است؛ ولی برای آنکه دل های آنان را تسلیم این حقیقت کند، می فرماید: «بیندیشید و ببینید که او جن زده نیست.» اگر کسی از نیروی تفکر خود، به دور از تعصب، کمک بگیرید، نبوّت او را تصدیق خواهید کرد. موضوع «موعظه» در این آیه مطلب حقی است که قبلاً بر آن استدلال شده و در اینجا به طریقی آسان و روشن و به منظور رام ساختن دل ها، زدودن زنگارهای عقل و دل و تحت تاثیر اغراض و انگیزه های مخالف حق قرار نگرفتن، این موعظه را ارائه می دهد.
انذار و تبشیر
فعالیت های اختیاری انسان در اثر آگاهی و انگیزه جامه عمل می پوشد. برای حرکت انسان ها در هر مسیر ـ اعم از حق و باطل ـ صرف آگاهی کافی نیست؛ بلکه علاوه بر آن، انگیزه نیز لازم است. تا انسان به کارهای خیر گرایش نداشته و از کارهای ناشایست گریزان نباشد، در مسیر درست قدم نمی گذارد و به پیش نمی رود. انسان باید در کنار سیراب شدن عقل ـ با توجه به نتایج و عواقب کارهای خوب و بد ـ به خیر تمایل قلبی داشته و از زشتی متنفر باشد و این مهم در پرتو «انذار» و «تبشیر» به دست می آید. تاکید فراوان قرآن بر یادآوری بهشت و جهنّم و ذکر جزئیات پاداش و کیفرهای آن جهانی ـ علاوه بر بیان حقانیت آن ـ، به سبب تاثیر شگرف بیم و بشارت در جهت دادن و به تلاش واداشتن انسان است. قرآن کریم در باب تاثیر بیم و امید در عبادت شبانه شب زنده داران، چنین می فرماید: «تَتَجَافَی جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ؛ ؛ پهلوهاشان از بسترها (برای نماز شب) دور می شود، پروردگار خویش را با بیم و امید می خوانند و از آنچه روزی شان داده ایم انفاق می کنند».به جز انسان های متعالی که عبادت رافقط به دلیل شایستگی خدابرای عبادت یا محبت و یا سپاسگزاری انجام می دهند، عامل حرکت بیشترانسان ها در جهت عبادت خدا، شوق به بهشت یا بیم از جهنّم است. (فَاِذَا مَرُّوا بِآیه فِیها تَشْوِیقٌ رَکَنُوا اِلَیْها طَمَعاً وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهمْ اِلَیْها شَوْقاً وَ ظَنُّوا اَنَّها نُصْبَ اَعْیُنِهمْ وَ اِذَا مَرُّوا بِآیه فِیها تَخْوِیفٌ اَصْغَوْا اِلَیْها مَسَامِعَ قُلُوبِهمْ وَ ظَنُّوا اَنَّ زَفِیرَ جَهنَّمَ وَ شَهیقَها فِی اُصُولِ آذَانِهمْ؛ افزون بر این، انذار و تبشیر برای انسان هایی که در اثر کجروی ها بیان استدلالی و موعظه برایشان سودی ندارد، هشداری است که گه گاه آنان را از مسیر انحرافی خویش باز می دارد. قرآن مجید یکی از اهداف خود را انذار و تبشیر معرفی می کند و می فرماید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی اَنزَلَ عَلَی عَبْدِهِ الْکِتَابَ... لِّیُنذِرَ بَاْسًا شَدِیدًا مِن لَّدُنْهُ وَیُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ؛ ؛ ستایش ها ویژه خداوندی است که بر بنده خویش کتاب را فرو فرستاد... تا از عذاب سخت پروردگار بیم دهد و مؤمنان را بشارت گوید».
شفابخشی
زدودن زنگارهای دل، هم برای باورداشت سخن حق ضرورت دارد و هم برای بالا رفتن از نردبان تکامل و قرب به خدا نقش اساسی ایفا می کند. قرآن کریم یکی از اهداف خود را شفابخشی اعلام کرده و می فرماید: «یَا اَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْکُم... شِفَاء لِّمَا فِی الصُّدُورِ؛ ؛ ای مردم، از سوی خدا برایتان... بهبودبخش بیماری های روحی آمد». تعبیر «شِفَاءٌ لِمَا فِی الصُّدُور» عام است و هرگونه بیماری درونی ـ خواه کفر و نفاق و گمراهی باشد و خواه دیگر امراض باطنی ـ را که مانع از رشد معنوی انسان است، در بر می گیرد.قرآن در آیه شریفه چهاردهم از سوره مطفّفین، دلیل تکذیب معاد و روز جزا از سوی انسان های گناهکار و تجاوزگر را زنگارگرفتگی دل هایشان می داند. در آیه دهم سوره بقره نیز دلیل نفاق و نیرنگ بازی منافقان را بیماری دل آنان برمی شمرد. به هر حال، تا ظرف دل از زنگار بیماری گناهان و کارهای ناشایست پاک نشود، بهترین معارف هم اگر در آن جای گیرد، آلوده به شرک و نفاق می شود و نه تنها ثمربخشی خود را از دست می دهد، بلکه زیانبار می گردد. قرآن درصدد است که ظرف دل را پاک سازد و بیماری های آن را بهبود بخشد. تلاوت قرآن و دل سپردن به آن چنین اثری دارد که در روایات آمده است: «دل ها هم چون فلزات زنگار دارند. زنگار آنها را با استغفار و تلاوت قرآن بزدایید». پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و اله وسلّم) می فرمایند: «اِنَّ لِلْقُلُوبِ صَدَاً کَصَدَاِ النُّحَاسِ فَاجْلُوها باِلاِسْتِغْفَارِ وَتِلاوَه اْلْقُرْآنِ».
هدایت و پندپذیری
...