کتیر

لغت نامه دهخدا

کتیر. [ ک َ / ک ُ ] ( اِ ) سراب یعنی زمین شورستان که سپید نماید و در او نبات رسته نبود و از دور مانند آب نماید. ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ). سرآب ( فرهنگ جهانگیری ). شوره زمینی باشد که در صحراها از دور مانند آب نماید. ( برهان ). سرآب و به بای موحده است مرادف کویر نه به تاء. ( فرهنگ رشیدی ). سرآب و شوره زمینی که از دور آب نماید. ( ناظم الاطباء ) :
چون زمین کتیر کو از دور
همچوآب آید و نباشد آب.منطقی.در نظر آمد جهان مثل کتیر
می رود عمر گرامی همچو تیر.حکیم فرزدق ( از فرهنگ جهانگیری ).|| زمین شوره. ( برهان ). زمین شوره و بی ثمر. ( ناظم الاطباء ). کتیم. رجوع به کتیم شود. || نوعی از قماش. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(کَ تِ ) (اِ. ) شوره زار.

فرهنگ عمید

زمین شوره، شوره زار، سراب: چون زمین کتیر کاو از دور / همچو آب آید و نباشد آب (منطقی: شاعران بی دیوان: ۲۰۰ ).

فرهنگ فارسی

سراب

ویکی واژه

شوره زار.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشقی فال عشقی فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال اوراکل فال اوراکل فال شمع فال شمع