موحده

لغت نامه دهخدا

( موحدة ) موحدة. [ م ُ وَح ْ ح ِ دَ ] ( ع ص ) تأنیث موحد. زن که خداوند عالم را یکی داند. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به موحد شود.
موحدة. [ م ُ وَح ْ ح َ دَ ] ( ع ص ) موحد. صاحب یک نقطه.حرفی که دارای یک نقطه باشد: باء موحده. یک نقطه دار.( یادداشت مؤلف ). || حرف باء را گویند زیرا یک نقطه بیش ندارد. ( ناظم الاطباء ). ب. حرف باء. باء موحده. باء اخت التاء. باء که دومین حرف الفباست وبیش از یک نقطه ندارد. حرف «ب ». ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) مونث موحد : [ بائ ( بای ) موحده ]
موحد . صاحب یک نقطه . حرفی که دارای یک نقطه باشد .

فرهنگ اسم ها

اسم: موحده (دختر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: movahhede) (فارسی: موحده) (انگلیسی: movahhede)
معنی: یکتاپرست، توحیدگرا، خداشناس، ( مؤنث موحد )
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال پی ام سی فال پی ام سی فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال ای چینگ فال ای چینگ