پگه خیزی

لغت نامه دهخدا

پگه خیزی. [ پ َ / پ ِ گ َ ] ( حامص مرکب ) مخفف پگاه خیزی. سحرخیزی. بُکور :
چون غراب اندر پگه خیزی علم بیرون زنیم
سوی طاوسان بستانی هزار آوا و من.اثیر اخسیکتی.بخت بیدارت خراسان سحرگه خیز را
ازپگه خیزی که هست از چشم صبح انداخته.انوری.آنکه چون صبح از پگه خیزی
در دل از مهر حق چراغ افروخت.ابن یمین ( از فرهنگ شعوری ).

فرهنگ فارسی

سحر خیزی بکور .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم