فرود اوریدن

لغت نامه دهخدا

( فرودآوریدن ) فرودآوریدن. [ ف ُ وَ دَ ] ( مص مرکب ) فرودآوردن. منزل دادن :
زدیبا سراپرده ای برکشید
سپه را به منزل فرودآورید.فردوسی.بدین گونه تا شهر همدان رسید
بجایی که لشکر فرودآورید.فردوسی.بکاخیش نرسی فرودآورید
گرانمایه جایی چنانچون سزید.فردوسی.رجوع به فرودآوردن شود.

فرهنگ فارسی

( فرود آوریدن ) فرود آوردن . منزل دادن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم