پاره به معنای تکهای از چیزی است که معمولاً از یک کل بزرگتر جدا شده است. این واژه در زبان فارسی به اشکال مختلفی کاربرد دارد. به عنوان مثال، در مورد لباس، ممکن است به قسمتی از پارچه اشاره کند که دچار آسیب شده و نیاز به تعمیر یا تعویض دارد. همچنین، این واژه میتواند به قطعاتی از اشیاء دیگر نیز اطلاق شود که به دلیل استفاده یا فرسایش از هم جدا شدهاند. در زبان فارسی، این واژه و تکه هر دو به مفهوم جدا شدن از یک کل بزرگتر به کار میروند، اما تفاوتهای ظریفی دارند. پاره معمولاً به چیزی اشاره دارد که به دلیل آسیب یا فرسودگی جدا شده است، در حالی که تکه ممکن است به هر قسمتی از یک کل اشاره کند که به صورت عمدی یا غیرعمدی از آن جدا شده است. به عبارت دیگر، این واژه بار معنایی منفیتری دارد در مقایسه با تکه. تعمیر یک تکه بستگی به نوع و جنس آن دارد. برای لباسهای پاره، میتوان از دوخت دستی یا ماشین خیاطی استفاده کرد. برای پارچههای نازک ممکن است به وصله زدن نیاز باشد. در مورد اشیاء دیگر، بسته به جنس و نوع آسیب، میتوان از چسبهای مخصوص یا روشهای دیگر تعمیر استفاده کرد. همچنین، در برخی موارد ممکن است تعویض کامل قسمت پاره شده بهترین گزینه باشد.

پاره
لغت نامه دهخدا
پاره. [ رَ / رِ ] ( اِ ) پینه که بجامه کهنه زنند. رقعه. پینه. وصله. دَرپی. خرقة. الترویم؛ پاره دردادن جامه. ( زوزنی ). اَللدّم؛ پاره در جامه دادن. ( تاج المصادر بیهقی )
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (صفت ) دریده، شکافته.
۳. (صفت ) بریده یا گسیخته.
۴. [قدیمی] پینه که بر جامه بدوزند.
۵. [قدیمی] رشوه، رشوت: هرآنجا که پاره شد از در درون / شود استواری ز روزن برون (عنصری: ۳۶۰ ).
* پاره پاره: ‹پاره پار، پارپار›
۱. تکه تکه، لَخت لَخت.
۲. ریش ریش.
۳. جامه یا پارچه یا چیز دیگر که بیشتر جاهای آن دریده و ازهم گسیخته باشد.
فرهنگ فارسی
قطعه، تکه، جزئ، پینه، قسمتی ازچیزی، دریده، شکافته، هرچیزبریده یاگسیخته
( اسم ) پرواز پرش پریدن پرواز کردن.
جراح فرانسوی بعهد هانری دوم و فرانسوای دوم و هانری سوم
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه عمومی
جملاتی از کلمه پاره
کسی که چیزی را طلب کند، تمامش را بدست آرد یا پاره ای از آن را.
مر آن را سکندر همه پاره کرد ز بی دانشی کار یکباره کرد
تا تو ببینی و باز زخم نو آری، پاره دل را نهاده بر کف دستیم