دانشنامه اسلامی
هر وصف کمالی که خدای سبحان برای قرآن کریم یاد فرمود، به منزله شرح رسالت آن است، چون توصیف رسول در حکم تبیین قلمرو رسالت و محدوده پیام رسانی آن و کیفیت ابلاغ پیام و ثمره عمل به ندای اوست، مثلا اگر قرآن به صفت هایی از قبیل کریم، مجید و هادی موصوف شد یعنی پیام کرامت و مجد و رهبری دارد، از این رهگذر می توان از توصیف قرآن به نور، چنین استفاده نمود که پیامش نور بخش و تدبر در آن روشنگر و عمل به آن جامعه انسانی را نورانی می نماید: «یا اَیُّهَا النّاسُ قَد جائکُمْ بُرهانٌ مِنْ رَبِّکُم وَ اَنزَلْنا اِلَیْکُمُ نوراً مبیناً»؛ ای مردم دلیل روشنی از طرف پروردگارتان برای شما آمده و نور آشکاری به سوی شما نازل کردیم. ، و چون نوربخشی از اوصاف عامه پیام های آسمانی است، و در این جهت فرقی بین پیام آوران الهی نیست مگر در شدت و ضعف آن، درباره تورات اصیل و تغییر نکرده موسی کلیم (علیه السّلام) چنین آمده است: «قُلْ مَنْ اَنزَلَ الْکِتابَ الَّذی جاءَ بِه مُوسی نوراً و هُدَیً لِلنّاسِ»؛ بگو چه کسی کتابی را که موسی آورد، نازل کرد؟ کتابی که برای مردم نور و هدایت بود. .
← نورانی نمودن مردم
بررسی متن دین و تحقیق پیرامون دلیل ضرورت آن، مساله سیاست دینی را به خوبی بیان می نماید، زیرا برهان نبوت عامه و حتمی بودن آن برای جامعه جریان تدوین قانون فرا گیر و اجراء حدود و تعزیر و قصاص و جنگ و صلح را به همراه دارد، که همه اینها جزء شئون روشن سیاست می باشد.تفکر جدایی دین از سیاست، مانع اقامه برهان عقلی بر ضرورت وحی و نبوت می باشد. زیرا نه می توان جامعه بشری را چون فرشتگان، معصوم از تعدی و ستم دانست، و نه می شود تجاوز ستمگر را تحمل کرد و نه رواست که با وضع و اجراء قانون بشری جلوی تعدی متجاوزان را گرفت، و نه اجراء حدود الهی را می توان به دست هر کس بدون ولایت و رهبری سپرد و گرنه هم محذور هرج و مرج لازم می آید، و هم خودداری ضمنی، از برهان ضرورت وحی و نبوت خواهد بود.اگر کسی با گوشه گیری، مظلوم نمائی کند و دین را از سیاست جدا بداند و بگوید من مامور حفظ دینم و دخالتی در شئون سیاست ندارم و اعلام بی طرفی کند، هرگز سیاستمدار قهار، او را رها نمی کند و قلمرو سیاستگزاری خویش را از مرز مذهب جدا نمی کند، و دین را پدیده ماوراء طبیعی نمی داند، بلکه آنرا به سود خود جذب می کند و دیندار دین نشناس گوشه گیر را، در کام مکر ماهرانه خویش فرو می برد، و به او چنین تلقین می کند که از منابع دینی باید مفاهیمی استنباط شود که با خطوط کلی سیاست شوم هماهنگ باشد، و هر دیندار می باید طوری عمل نماید که به قوانین طغیانگرانه آن سیاست مدار غیر دینی موافق بوده و در راه رسیدن به هدف های فاسد سیاست مداران ستم پرور سودمند باشد.
← جدایی دین از سیاست
در تکمیل مساله سیاست دینی، تذکر دو نکته سودمند است:
← تعیین رهبر و ولی جامعه
...