زبان اوری کردن

لغت نامه دهخدا

( زبان آوری کردن ) زبان آوری کردن. [ زَ وَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) سلق. ( دهار ) ( ترجمان القرآن ). زبان بازی کردن. شوخی و گستاخی کردن در سخن. بی باکانه سخن گفتن :
سعدی دلاوری و زبان آوری مکن
تا عیب نشمرند بزرگان خرده دان.سعدی.هنر بیار و زبان آوری مکن سعدی
چه حاجتست که گوید شکر که شیرینم.سعدی.|| سخنوری : عالم راستکار در پیش اسکندر بحجت زبان آوری میکرد. ( مجالس سعدی ص 20 ). رجوع به زبان آور و زبان آوران و زبان آوری شود.

فرهنگ فارسی

( زبان آوری کردن ) سلق شوخی و گستاخی کردن در سخن بی باکانه سخن گفتن سخنوری
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال رابطه فال رابطه فال امروز فال امروز فال راز فال راز