باز نگریدن

لغت نامه دهخدا

بازنگریدن. [ ن ِ گ َ دَ ]( مص مرکب ) توجه کردن. بررسی کردن. مطالعه کردن. رسیدگی. رسیدن بکاری. بازنگریستن : و اوقات رابخش کرده بود زمانی بنماز و خواندن ، زمانی نشاط و خوردن ، زمانی کار پادشاهی بازنگریدن. ( تاریخ سیستان ). || نگاه کردن. بعقب نگریستن :
بتیغ میزد و میرفت و بازمینگرید
که ترک عشق نگفتی سزای خود دیدی.سعدی ( طیبات ).و رجوع به بازنگریستن شود.

فرهنگ فارسی

توجه کردن بررسی کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم