تقدیم افتادن

لغت نامه دهخدا

تقدیم افتادن. [ ت َ اُ دَ ] ( مص مرکب ) در پیش ذکر کردن. مقدم شدن. پیش داشتن : و چون عزیمت در اینکار پیوست آنچه ممکن شد برای تفهیم متعلم در شرح و بسط تقدیم افتاد... ( کلیله و دمنه ). || انجام یافتن. بعمل آمدن. انجام گرفتن : وآنچه از جهت وی در تأسیس قواعد خلافت و تأکید مبانی ملک و دولت تقدیم افتاد... چنان مستحکم و استوار گردانید که چهارصد و اند سال بگذشت. ( کلیله و دمنه ). و هرچه از این ابواب در حق بنده تقدیم افتد دون حق او باشد. ( سندبادنامه ص 323 ). نوشته ای به مأمون محمد والی جرجانیه نوشتند تا مقدم او را مکرم دارد و به اقامت مواجب و حوایج او قیام نماید تا آنچه مقتضای رای باشد در باب او تقدیم افتد. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 264 ). تا آنجا روی و مقیم باشی تا اندیشه ٔانعام در حق تو تقدیم افتد. ( ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 264 ). رجوع به تقدیم و دیگر ترکیبهای آن شود.

فرهنگ فارسی

در پیش ذکر کردن مقدم شدن پیش داشتن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال انگلیسی فال انگلیسی فال درخت فال درخت فال راز فال راز