عق زدن

لغت نامه دهخدا

عق زدن. [ ع ُ زَ دَ ] ( مص مرکب ) به دل آشوبه مبتلی شدن. استفراغ کردن. حال تهوع یافتن یا حال استفراغ داشتن. اشکوفه افتادن بر کسی. || گاهی زنان برای نشان دادن انزجار و نفرت خود از چیزی گویند:عق زدم یا داشتم عق میزدم. ( از فرهنگ لغات عامیانه ). رجوع به عق و عق شدن و عق گرفتن و عق نشستن شود.

فرهنگ فارسی

به دل آشوبه مبتلی شدن استفراغ کردن عقش خم دادن چوب را
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال انگلیسی فال انگلیسی فال پی ام سی فال پی ام سی