جزب

لغت نامه دهخدا

جزب. [ ج ِ ] ( ع اِ ) بهره. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بهره و نصیب. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). بهره و لغتی است در جِزْم. ج ، اَجْزاب. ( از متن اللغة ).
جزب. [ ج ُ ] ( ع اِ ) بندگان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). یقال : له جزب کثیر؛ ای عبید. و این کلمه اسم جمع است و لفظ مفرد ندارد. ( از اقرب الموارد ).
جزب. [ ج ُ زُ ] ( اِخ ) ( ذو... ) از قرای ذمار است به یمن. ( از معجم البلدان ).

فرهنگ فارسی

ذو ... از قرای ذومار است بیمن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اعداد فال اعداد فال تماس فال تماس فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال قهوه فال قهوه