بی دررو

لغت نامه دهخدا

بی دررو. [ دَرْ، رَ / رُو ] ( ص مرکب ) ( از: بی + در + رو ) بی دررفت. بی مفر. بی مخرج. بن بست : کوچه بی دررو. رجوع به دررو شود. || ( اِ مرکب ) ( اصطلاح فیزیک ) گرمائی که در دستگاهی بکاررود و از آن هیچ کاسته نشود. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ عمید

۱. بن بست.
۲. کوچۀ بن بست.
۳. آنچه راه فرار یا عبور نداشته باشد.
۴. بخار یا حرارتی که در دستگاهی جمع شود و راه خروج نداشته باشد.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - بن بست : کوچ. بی دررو . ۲ - گرمایی که در دستگاهی بکار رفته و از آن هیچ کاسته نشود .

فرهنگستان زبان و ادب

{adiabatic} [علوم جَوّ] فرایندی که در طی آن هیچ گرمایی گرفته یا داده نمی شود

دانشنامه آزاد فارسی

بی دَرْرو (adiabatic)
در فیزیک، فرآیندی بدون جذب و دفع گرما. این اصطلاح به ویژه برای انبساطیا انقباض گازی به کار می رود که در آن، حجم و فشار گاز تغییر کند، ولی هیچ گرمایی به آن وارد یا از آن خارج نشود. فرآیندهای بی دررو ممکن است برگشت ناپذیر یا تا حدی برگشت پذیر باشند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم