ابو نعیم

لغت نامه دهخدا

ابونعیم. [ اَ ن ُ ع َ ] ( ع اِ مرکب ) نان سپید. حواری. ( منتهی الارب ) ( السامی فی الاسامی ). نان میده. ( مهذب الاسماء ). || کرکی. ( المزهر سیوطی ) ( المرصع ابن اثیر جزری ).
ابونعیم. [ اَ ن َ ] ( اِخ ) واحه ای از واحات در ثغر لیبی بصحرا، دارای معادن گوگرد.
ابونعیم. [ اَ ن ُ ع َ ] ( اِخ ) احمدبن عبداﷲبن احمدبن اسحاق بن موسی بن مهران اصفهانی. حافظ مشهور. ابن خلکان گوید: او صاحب کتاب حلیةالأولیا است و خود از اعلام محدّثین و اکابر حفاظ ثقات است. و از افاضل عصر حدیث و جز آن فراگرفته و عده ای دیگر از او اخذ کرده و بدو منتفع شده اند. و کتاب حلیه او از بهترین کتابهاست و نیز او راست : تاریخ اصفهان و از آن کتاب من در ترجمه والد او عبداﷲ نسبت او را بصورت فوق نقل کردم. و ابونعیم گوید: جدّ او مهران مسلمانی گرفته است و مراد این است که اولین کس از اجداد وی که دین اسلام پذیرفته مهران بوده است. و او از موالی عبداﷲبن معاویةبن عبداﷲ جعفربن ابی طالب رضی اﷲ عنهم است و هم ابونعیم گوید که پدر وی عبداﷲ در رجب سال 365 هَ. ق. درگذشت و جسد وی نزد گور جدّ مادری او بخاک سپردند. و مولد ابونعیم رجب سال 336 هَ. ق. و بقولی 334 و وفات وی به اصفهان در صفر یا روز دوشنبه بیست و یکم محرم 430 بود - انتهی. و ابن جوزی کتاب صفة الصفوة بتقلید و تنقیح کتاب حلیة الأولیاء ابونعیم کرده است. و سمعانی در انساب او را از شیوخ خویش نام برده است. و صاحب روضات گوید و نیز او راست : کتاب الاربعین از احادیثی که وی درامر مهدی منتظر گرد کرده است و این کتاب را صاحب کشف الغمة داشته و از آن بسیاری نقل می کند و کتاب ذکر المهدی و نعوته و حقیقة مخرجه و ثبوته و این کتاب را سید رضی الدین بن الطاووس در کتاب ظرائف خود بدو نسبت کرده است و ظاهراً این کتاب همان کتاب الاربعین باشد.کتاب طب النبی و این کتاب را دمیری در حیوة الحیوان به او منسوب داشته و کتاب فضائل الخلفاء چنانکه در فوائد الحموی آمده است و کتاب حلیة الأبرار و کتاب الفتن و کتاب الفوائد چنانکه در غایة المرام سید هاشم بحرانی نام آن برده شده است. و کتاب مختصرالاستیعاب.و کتاب مانزل من القرآن فی امیرالمؤمنین. و صاحب معالم العلماء در ترجمه ابونعیم گوید: الحافظ ابونعیم احمدبن عبداﷲ الأصفهانی عامی الا ان له منقبة الطاهرین و مرتبة الطیبین. و امیر محمدحسین خاتون آبادی یکی از اسباط مجلسی علیه الرحمه آرد که : و هم از مشاهیرعلماء عامه که من به تشیع آنان آگاهی یافتم یکی حافظ ابونعیم محدث اصفهانی صاحب حلیةالاولیاء است و او ازاجداد جدّ من مجلسی علیه الرحمه است و تشیع او را جدمن از پدر و او از پدران خویش روایت کرده است. وی ظاهراً از مشاهیر محدثین عامه و لیکن در باطن از خلّص شیعه بوده و بتقیه خود را از عامه مینموده است و ازاین جاست که کتاب حلیة الأولیاء او محتوی به احادیثی در مناقب امیرالمؤمنین است که در کتب دیگر یافت نمی شود و مدار علماء ما در استدلال به اخبار مخالفین بر استخراج از احادیث این کتاب اوست و صاحب ریاض العلماء گوید: این مرد از نبائر شیخ محمدبن بناء صوفی اصفهانی است و مرادش از شیخ محمد آن کس است که مدفن اودر بقعه مقبره شیخ سبنای واقع در محله خواجو است و در تاریخ اخبارالبشر آمده است که وفات ابونعیم اصفهانی از حفّاظ و ابن خیاط از شعراء در سال 517 هَ. ق. بود و این یا از سهو نساخ است و یا زیادتی است در اصل و محتمل است که این مرد کسی دیگر غیر صاحب ترجمه باشد متأخر از او و صاحب همان لقب و کنیت و یا یکی از احفاد اوست و بمقتضی قاعده انساب بنام و کنیت جد خوانده شده است و در موضع دیگر همان کتاب آید که وفات ابونعیم اصفهانی ازحفاظ و قاضی ابی زید موسی از حنفیه و امام ابی منصور ثعالبی و شیخ ابوالفتح بستی از شعرای معروف در 430 هَ. ق. بوده است و این تاریخ مطابق است با تاریخی که ابن خلکان و غیر او در تاریخ وفات حافظ ابونعیم مشهور صاحب الحلیه آورده اند و ابونعیم کنیت صاحب ترجمه بی خلاف مصغّر است و عمر او 77 سال بوده است و قبر او اکنون معروف است بمحله درب الشیخ ابومسعود از محلات اصفهان در مزار کبیر آنجا مشهور به آب بخشان و سید امیرلوحی موسوی سبزواری ساکن اصفهان که با علامه مجلسی معاصر بود و با او عداوت داشت امر بخراب کردن مقبره ابونعیم کرد و از این کار تخفیف و احراق قلب مجلسی میخواست و مولی نظام الدین قرشی از شاگردان شیخ بهائی ذکر این مرد را در قسم ثانی از کتاب رجال خود مسمی بناظم الاقوال آورده و گوید: قبر او را در اصفهان دیدم و بر لوح مزار او مکتوب بود: قال رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و آله مکتوب علی ساق العرش لااله الاﷲ وحده لاشریک له محمدبن عبداﷲ عبدی و رسولی و ایّدته بعلی بن ابیطالب رواه الشیخ الحافظ المؤمن الثقة العدل ابونعیم احمدبن محمدبن عبداﷲ سبط احمدبن یوسف البنّاء الاصفهانی رحمه اﷲ و رضی عنه و رفع فی اعلی علیین درجته و حشره مع من یتولاه من الائمة المعصومین. و ابن جوزی وفات صاحب ترجمه را در عشر دوم محرم از شهور سال 402 گفته است و این نیز ظاهراً غلطی یا تصحیفی است - انتهی. و صاحب قاموس الاعلام کتب ذیل را به او نسبت میدهد:

فرهنگ فارسی

واحه از واحات در ثغر لیبی بصحرا
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال امروز فال امروز فال کارت فال کارت فال تماس فال تماس فال شمع فال شمع