پوزش اراستن

لغت نامه دهخدا

( پوزش آراستن ) پوزش آراستن. [ زِ ت َ ] ( مص مرکب ) پوزش ساختن. پوزش کردن. پوزش گفتن :
بر زال زر پوزش آراستند
زبانها به لابه بپیراستند.فردوسی.ورجوع به پوزش شود.

فرهنگ فارسی

( پوزش آراستن ) ( مصدر ) پوزش کردن پوزش گفتن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال لنورماند فال لنورماند فال جذب فال جذب