جر و جوی

لغت نامه دهخدا

جر وجوی. [ ج َرْ رُ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) راه ناهموار. راه که پر از شکاف و دره باشد :
جوی است و جر پرده عبرت ز دردها
ره پر ز جر و جوی و هوا سرد و تیره فام
لیکن تو هیچ سیر نخواهی همی شدن
زین جر و جوی و کوفتن راه بی نظام.ناصرخسرو.به جر و جوی چرا میدوی بروز و شبان
و گرنه معده همی مر ترا بجر دارد.ناصرخسرو.رجوع به جوی و جرشود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم