بتل

لغت نامه دهخدا

بتل. [ ب ُ ت ُ ] ( اِ ) جُعَل. ( لغت محلی شوشتر نسخه خطی کتابخانه مؤلف ).
بتل. [ ب َ ] ( ع مص ) قطع و بتول از آن گرفته شده است. ( ترجمان القرآن جرجانی ). بریدن. ( از المنجد ) ( آنندراج ). جدا کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). بریدن و جدا کردن چیزی از چیزی و ممتاز ساختن آن. ( از ناظم الاطباء ). بریدن چیزی را و جدا کردن آن را از غیر و ممتاز ساختن. ( از منتهی الارب ). قطع کردن چیزی و جدا ساختن آن از چیزدیگر. ( از اقرب الموارد ). بَتلَة. ( منتهی الارب ). تبتیل. ( اقرب الموارد ). و رجوع به بتلة و تبتیل شود.
بتل. [ ب َ ]( ع ص ) قطع. ( اقرب الموارد ): عطاء بتل ؛ عطیه بی مانند یا پسین که بعد از آن عطیه دیگر نباشد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ) ( ناظم الاطباء ).
بتل. [ ب ُ ت ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ بتیل. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به بتیل شود.
بتل. [ ب ِ ت َ ] ( اِ ) نام طبقه دوم از هفت طباق زمین بر طبق عقیده هندوان بنا به روایت بشن پران. ( از ماللهند بیرونی ص 113 ).

فرهنگ فارسی

نام طبقه دوم از هفت طبقه زمین بر طبق نظر هندوان

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی بَطَلَ: باطل و بیهوده گشت
تکرار در قرآن: ۲(بار)
بریدن. اخلاص. نام پروردگارت را یاد کن و به سوی او اخلاص کن اخلاص کامل، منظور بریدن از هوای نفس و خود را به خدا مخصوص کردن است، گویند: فلانی پیوسته است، در نهایه و مفردات هست که رسول خدا «صلی اللّه علیه و آله و سلم» فرمود «لا رُهْبا نِیَّةَ وَ لا تَبَّتذلَ فِی الْاِسْلامِ» یعنی: در اسلام رهبانیت و بریدن از نکاح نیست. در قاموس گوید: بتول صفت فاطمه «علیه السلام» سیده زنان جهان است، زیرا از زنان زمان خود و زنان امّت، در فضل و دین و حسب بریده و ممتاز بود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال ارمنی فال ارمنی فال پی ام سی فال پی ام سی