ساکن کردن
ساکن کردن. [ ک ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) سکونت دادن. || تسکین دادن. فرونشاندن. || آرامش خاطر بخشیدن. مطمئن کردن :
هر که ترسد، مر ورا ایمن کنند
مرد دل ترسنده را ساکن کنند.مولوی.رجوع به ساکن شود.
( مصدر ) ۱ - مسکن دادن در جایی مستقر ساختن . ۲ - تسکین دادن فرو نشاندن . ۳ - آرامش خاطر دادن مطمئن کردن . ۴ - ساکن ساختن حرف متحرک .