بلکین

لغت نامه دهخدا

بلکین. [ ب ُ ل ُک ْ کی ] ( اِخ ) ابن بادیس بن حیوس بن ماکسن بن زیری بن مناد، والی مالقة در زمان حیات پدرش. او بسال 456 هَ. ق. درگذشته است. ( از الاعلام زرکلی ج 2 ص 52 از الاحاطة ).
بلکین. [ ب ُ ل ُک ْ کی ] ( اِخ ) ابن زیری بن مناد صنهاجی ، مکنی به ابوالفتوح و ملقب به سیف الدوله ، مؤسس امارت صنهاجیه در تونس. وی به سال 373 هَ.ق. در محلی بین سجلماسه و تلمسان درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ج 2 ص 52 از وفیات الاعیان و البیان المغرب و اعمال الاعلام ). و رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 33 شود.
بلکین. [ ب ُ ل ُک ْ کی ] ( اِخ ) ابن محمدبن حماد، چهارمین تن از بنی حماد در الجزایر. که مدت حکومتش از 447 تا 454 هَ. ق. بوده است. ( از طبقات سلاطین اسلام ص 34 ).

فرهنگ فارسی

ابن محمد بن حماد چهارمین تن از بنی حماد در الجزایر . که مدت حکومتش از ۴۴۷ تا ۴۵۴ ق . بوده است .

دانشنامه عمومی

بلکین ( انگلیسی: Belkin ) شرکت لوازم الکترونیکی آمریکایی است، که در سال ۱۹۸۳ تأسیس شد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم