لغت نامه دهخدا بغ کردن. [ ب ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) در تداول عامه خشمگین نشستن. چون بت با کبر و مناعت ساکت نشستن. عبوس بودن. ترشروی بودن. درهم کشیدن چهره.