جدا افتادن

لغت نامه دهخدا

جدا افتادن. [ ج ُ اُ دَ ] ( مص مرکب ) دور افتادن. جدا ماندن. دور ماندن :
میکند از دیده یعقوب روشن خانه را
تا ز یوسف بوی پیراهن جدا افتاده است.صائب ( از آنندراج ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم